خــــــــدایـــــم
خــدایــم آه ای خــدایــم صدایت میزنم بشنو صدایــم
شکنجــه گاهین دنیا جایــم به جرم زندگی این شد ســزایم
آه ای خدایم بشنو صدایم
مرا بگذار با این ماجرایم نمی پـرســم چرا این شد ســزایم
آه ای خدایم بشنو صدایــم
گلویم مانده از فریاد و فریاد ندارد کس از غم مرگ صدا را
به بغض در نفس پیچیده سوگند به گلهای به خون غلتیده سوگند
به ماه در ســوگواره جاودانه که داغ نوجوانان دیده سوگند
خدایا حادثه در انتظار است به هر سو باد وحشی در گذار است
به فکر قطره آب لالــه ها باش که خواب گل به گل کابــوس خار است
خدایایم ای پناه لحظه هایــم صدایــت می زنــم با گریه هایم
صدایــت میزنم بشنو صدایــم بشنو صدایــم
الهی در شب قبرم بســوزان ولـــــی
من محتاج نامردان مگردان عطا کن دست بخشش همتــم رو
خجل از روی محتاج مگردان
الهی کــیفرم را می پذیرم که از تو ذات خود را پس بگیــرم
کمک کن تا که با ناحق نسازم برای عشق و آزادی بمیــرم
خدایـــم ای پناه لحظه هایم صــدایت میـزنم با گریه هایــم
صـــدایت می زنم بشنو صدایـــم