علاقهمندي ها
+
نزديک ترين نما از چهره ي مورچه..... حالا اگه جرأت داري بيازار موري که دانه کش است

سراي روستا
92/11/10
+
*فيد زنده کردن ضرب المثل ها:)*
خب يهو تصميم گرفتم که ي فيد بذارم تحت عنوان*"ايستگاه ضرب المثل"*
که اين فيد رو تاجايي که ميشه بالانگه داريم:)
تا
دوستان و همه ي اعضاي محترم هرچي ضرب المثل اصيل ايراني بلدن داخل نظرات بنويسن لطف کنند...
تا
هم ياد اوري بشه و هم اونايي که تاحالا بلد نبوديمو يادبگيريم:)..اميد است همکاري کنيد:)
1-دوقورت و نيمش هم باقي!
..
2-ديگ به ديگ ميگه روت سيا
3-...



جبهه مقاومت اسلامي
95/11/1
2 فرد دیگر
20 فرد دیگر
ميراب عطش
93/6/17
+
هرچه دوستش به او گفت : غلامرضا خم شو ، فايده اي نداشت
بعد از مراسم ازش پرسيدن ، چرا خم نشدي برايت دردسر ميشود ، او شاه مملکت است
گفت هر که ميخواهد باشد :
*تختي فقط براي بوسيدن دست مادرش خم ميشود.*

Hibernation
93/6/16
+
رفتم سوپر به فروشندهه ميگم کيم عروسکي دارين؟ گفت بله.
پرسيدم پاکه؟؟؟!!!! برگشت گفت نه ر....م توش.
هيچي ديگه خاستم بگم حواستون باشه. ملت تازگيا خيلي بي اعصاب شدن.

رازهاي موفقيت زندگي
93/5/21
+
*چشمم به استتوست و گوشم به صوت چت
تا بوق سگ به پيج تو من پرسه مي زنم
بر روي عکس تازه ات کليک راست مي کنم
محکم به save as to desktop ضربه مي زنم
اينترنت رقيب دو مگ و بنده دايال آپ
آري چنين لگد به دايره بسته مي زنم
حافظ کنون که ديس کانکتي چرا مي خند؟
ساقي به وي چت آمده و ضجه مي زند*
روزنامه قانون . . . لينک منبع در اولين نظر

رازهاي موفقيت زندگي
93/5/21
+
عالم العلوم والمعرفه! جامع الفصول و قامع الفضول! ميفرمايند :
*از اين به بعد خواستي نظر بدهي بايد به فيد ربط داشته باشه تا حذف نشه! :-|*
چي بش بگم؟ من نظر بي ربط ميدم؟
*داداش من؟ خواهر من؟ فيد ک ميزني حواست باشه چرند نگي!*
باشه؟
بعضيا چ فکري ميکنن؟؟؟ :-|

*ليلا*
93/2/17
+
مو نِمِدِنُم اگِر هَمي بَزَک دوزَکُ سُرخاب سيفيداب نِمِبود، اي زنا نصفِ عمرِشا که اِضاف ميامَد رِ مُخواستن چيکار کُنن.
هَم هرروز که از دَرِ خِنه ميام تو مِبينُم اي عيالُم نشِسته چِفتِ آينه يُ دِره اَزي چيزميزا مُماله به صورتِشُ خودِش ؛ ولي امروز که آمدُم خِنه، هَم دَر رِ واز کِردُم ديدُم يَک گُرجه نِشِسته جولو آينه خِنَمايُ دِره گيريه مُکُنه....

*ليلا*
93/2/17
1. بِزِش گفتُم جاي تو اينجه نيستِگ، وَخِز بورو تو باغچه يِ تو حُولي. هَموجور که گيريه مِکِرد يَک جِغيَم کيشيدُ گفتِگ پَخمه مو عيالتُم. گفتُم پس بِرِيچي ايقذَر قرمز رِفتيُ باد کِردي؟ گفتِگ بِرِيکه ديشب چراغون خِنه يِ جاريِ صغري خانُم دعوت بودُم، اَزونجه که قومايِ اي زَنِکه هَمَّشا اَزي شيکّان پيکّانايَن که هفتات قِلم آرايش مُکُنَن، ...